جدول جو
جدول جو

معنی حسام الدین - جستجوی لغت در جدول جو

حسام الدین
(پسرانه)
آنکه در دفاع از دین چون شمشیری تیز وبرنده است
تصویری از حسام الدین
تصویر حسام الدین
فرهنگ نامهای ایرانی
حسام الدین
(حُ مُدْ دی)
مشارالدوله فرزند حاجی میرزا محمد بن علی اکبربن ابوالقاسم بن محمد مسیح بن کاظم شیرازی است. وی پدر نظام الدین حکمت مشارالدولهاست که کفیل وزارت فرهنگ ایران (4- 1303 هجری شمسی) بوده است. رجوع به از سعدی تا جامی ص ب مقدمه شود
زرین کمر. یکی از حکمرانان رویان و رستمدار ازسلسلۀ پادوسیان معروف به گاوباره. از 351 تا 386 هجری قمری حکم راند. رجوع به حسام الدوله زرین کمر شود
حسین بن علی صفناقی حنفی. شارح هدایۀ مرغینانی بنام ’النهایه’ وفات او به سال 710 هجری قمری بوده است. و رجوع به حسین... شود
علی برادر شمس الدین ملک الجبال محمد بن فخرالدین مسعود دوم از ملوک شنسبانی بامیان است. رجوع به حسام الدین غوری شود
کینخواری چنانکه در سفرنامۀ مازندران و استرآباد رابینو ص 80 آمده است. رجوع به حسام الدوله کینخواری شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از سهام الدین
تصویر سهام الدین
(پسرانه)
بهره ها و نصیبهای دین
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از نظام الدین
تصویر نظام الدین
(پسرانه)
موجب نظم و انظباط در دین
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از لسان الدین
تصویر لسان الدین
(پسرانه)
زبان گویای دین
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از کرام الدین
تصویر کرام الدین
(پسرانه)
بزرگوار دین
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از قوام الدین
تصویر قوام الدین
(پسرانه)
آنکه موجب استواری و استحکام دین است
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از همام الدین
تصویر همام الدین
(پسرانه)
دارای مقام و منزلت در دین
فرهنگ نامهای ایرانی
(حُ مُدْ دی)
قتلق بوقا. شاگرد ارموی یکی از دانشمندان و استادان در موسیقی است
لغت نامه دهخدا
(حُ مُدْ دی)
کوسج. او راست: الاستیفاء الکوسجیه در شرح وقایه
لغت نامه دهخدا
(حُ مُدْ دی کِ)
طبیب خاص امیرتیمور گورگان بود. خوندمیر گوید: مولانا حسام الدین ابراهیم شاه کرمانی حاوی فضایل نفسانی بود و در علم طب و معالجه ید بیضا مینمود. و نیز در قسم نرد و شطرنج مهارت تمام داشت و ملازم درگاه صاحبقرانی (امیر تیمور گورکان) بود. (حبیب السیر چ خیام ج 4 ص 55)
لغت نامه دهخدا
(حُ مُدْ دی)
یکی از امرای ملک اشرف که در جنگ با سلطان روم شکست خورد و زوجه اش که هم شاخ ملک اشرف بود اسیر گشت. (تاریخ جهانگشای جوینی ج 2 ص 182)
لغت نامه دهخدا
(حُ مُدْ دی نِ قَزْ)
به نیابت بوقا به شیراز رفت. وصد و پنجاه تومان از اموال دیوانی بر وی ثابت کردند، و بر اثر آن ارغون وی را عزل کرده و یرلیغ داد که عمال بوقا دفترها بسپارند و از اعمال معزول باشند، واز این معنی بوقا رنجیده و از آن وقت آغاز مخالفت ارغون کرد. (حبیب السیر جزو اول از مجلد ثالث چ سنگی تهران ص 44) (تاریخ مفصل ایران از عباس اقبال ص 239)
لغت نامه دهخدا
(حُ مُدْ دی)
صاحب یکی از امراء دربار ارغوان خان. (حبیب السیر چ خیام ج 3 ص 126)
لغت نامه دهخدا
(حُ مُدْ دی)
فومنی حاکم فومن و رشت بود و پس از جنگ با شاه اسماعیل صفوی به وی تسلیم گردید. خوندمیر آرد: شیوع یافت که وی از متابعت خدام پادشاهی سر می پیچد... بنابر آن تسخیر گیلان پیشنهاد گشت... عساکر به جنگل و بیشۀ گیلان درآمده آغاز نهب نمودند، حاکم رشت از آن خوی زشت توبه کرد و ایلچی فرستاد و قبول نمودکه سال به سال خراج پردازد. پس عفو پادشاه شامل او شد و نشان حکومت گیلان بدو داد. (حبیب السیر چ خیام ج 4ص 484). و پس از مرگ او دخترش امیره دباج به حکومت گیلان نشست و او نیز خواست در برابر شاه اسماعیل مقاومت کند و موفق نگردید. (حبیب السیر چ خیام ج 4 ص 563)
لغت نامه دهخدا
(حُ مُدْ دی)
غوری ابوالحسن علی پسر فخرالدین مسعود بن عزالدین حسین و برادر شمس الدین محمد ملک الجبال از شاهزادگان ملوک غوریه است که نظامی عروضی چهارمقاله را برای وی تألیف کرد و در حق وی گوید: و ثنا بر پادشاه وقت، ملک عالم مؤید منصور حسام الدوله والدین... ابوالحسن علی بن مسعود نصیر امیرالمؤمنین. (دیباچۀ چهار مقاله). پدرش فخرالدین اولین پادشاه غوری بامیان و طخارستان است. احوالش در جائی یاد نشده و فقط در طبقات ناصری (ص 104) او را نام برده است و در زمان تألیف چهار مقاله (550 هجری قمری) زنده بوده است. زامباور و نویسندگان دائره المعارف اسلامی خاندان وی را یاد کرده و نام او نیاورده اند
لغت نامه دهخدا
(حُ مُدْ دی طُ رَ)
فرزند جمال الدین بن محمدعلی بن احمد بن طریح نجفی معاصر شیخ حرّ عاملی (متوفی 1104 هجری قمری) است. او راست: ’شرح فوائد صمدیه’ و شرح مبادی الاصول علامۀ حلی و تفسیر قرآن و شرح فخریه در فقه و ’التبصرهالجلیه’ و ’التذکرهالحسامیه’ و جز آن. (نجوم السماء ص 118) (ذریعه ج 3 ص 165 و 316 و ج 4 ص 30 و 270 و 280 و ج 9 ص 236)
لغت نامه دهخدا
(حُ مُدْ دی نِ)
وی پزشک و ملقب به افلاطون الزمان بوده و در آغاز رواج تنباکو در ایران 1912 هجری قمری کتابی در مضرتهای کشیدن دود تنباک نگاشته که به ’تنباکیه’ معروف است و ملاعبدالله بن حسین سمنانی کتاب او را با شرح به عربی گردانیده و حکیم محمد مقیم نیز کتابی مانند آن ساخته است. (الذریعه ج 4 ص 336)
لغت نامه دهخدا
(حُ مُدْ دی نِ)
از شیرزادیان حکام قزوین است، نام وی عمر پسر حاجی بدرالدین پسر شیرزاد پسر شیران بود. مستوفی گوید: پیش امیربوقا که امیر الوس بود راه نیابت یافت و پیش پادشاه مرتبه ای بلند کرد. چند سال حاکم بر و بحر ملک فارس گشت. (تاریخ گزیده صص 846-847)
لغت نامه دهخدا
(حُ مُدْ دی نِ)
امیرعمر شیرازی ملقب به حسام الدین یکی از حکام قزوین بوده است. مستوفی آرد: و در سنۀ سبع و سبعین و ستمائه حکومت (قزوین) به صاحبان سعیدان حسام الدین امیرعمر شیرازی و خواجه فخرالدین احمدمستوفی تعلق گرفت، و تا آخر عهد آلجایتو سلطان اکثراوقات افتخاریان حاکم بودند. (تاریخ گزیده ص 842)
لغت نامه دهخدا
(حُ مُدْ دی)
ملک منصور. نام پادشاه یازدهم از سلالۀ غلامان ترک در مصر است، که بعد از ملک ناصر بن محمد بن قلاون، به تخت نشست. ملک عادل زین الدین کنبغا پس از دو سال حکمرانی از تخت و تاج کناره گرفت و در تاریخ 695 هجری قمری حسام الدین نامبرده دوباره بروی کار آمد و قریب سه سال فرمانروائی کرد و آنگاه دوباره کنار رفت و به قول خوندمیر به دست هفت تن از امرا کشته شد و بازملک ناصر عودت نمود و از آن وقت باز سلطنت از خانوادۀ بنی ارتق به در رفت. رجوع به تاریخ غازانی ص 146 وحبیب السیر چ خیام ج 3 ص 260 و قاموس الاعلام ترکی شود
لغت نامه دهخدا
(حُ مُدْ دی نِ نَ سَ)
شرف الدین شاعر معاصر خاقانی است که در ملاقات با خاقانی از شاعر بودن خود تبری میکند. رجوع به حسام نسفی شود
لغت نامه دهخدا
(حُ مُدْ دی نِ زَ دَ)
محمدصالح بن احمد. وی داماد ملا محمدتقی مجلسی است. او راست: شرح زبدهالاصول، و شرح معالم الاصول، و شرح من لایحضره الفقیه و حاشیه بر شرح لمعه. و او از دختر مجلسی چند پسر داشت: 1- آقاهادی معروف به مترجم. 2- نورالدین محمد. 3- محمدسعید متخلص به اشرف مازندرانی. 4- ملا عبدالباقی. 5- ملا حسنعلی. 6- ملا محمدحسین. (نجوم السماء ص 106). وی در 1073 هجری قمری اجازه ای به ملا محمدحسین بن حیدرعلی شوشتری داده و در 1086 هجری قمری درگذشته است. (ذریعه ج 1 ص 99)
لغت نامه دهخدا
(حُ مُدْ دی مُ نَجْ جِ)
به زمان مستعصم در بغداد میزیسته است. خوندمیر گوید: در آن ایام که ایلخان (هلاکو) به قتل مستعصم فرمان داد. حسام الدین به ملازمت پادشاه رفته گفت اگر خلیفه کشته گردد، عالم سیاه و تاریک شود و علامت قیامت مشاهده افتد و امثال این کلمات مهابت آمیز چندان عرض نمود که هلاکوخان در کشتن خلیفه تردد پیدا کرده در آن باب با خواجه نصیرالدین طوسی مشورت فرمود. خواجه گفت که زکریاءپیغمبر و یحیی معصوم (س) را بقتل آوردند، هیچیک از این حالات به وقوع نپیوست، و اگر حسام الدین دعوی می نماید که این احوال بر خونریزی آل عباس مترتب میشود غلط است، زیرا که چندین تن از ایشان پیش از این کشته اند، نه آفتاب منکسف شده و نه قمر منخسف. آنگاه ایلخان از حسام الدین مچلکاء ستاند که بعد از قتل خلیفه تا مدتی معین اگر آنچه گفته به ظهور نپیوندد او را بکشدو چون آن مدت انقضا یافت، در شب پنجشنبه هشتم محرم سنۀ احدی و ستین و ستمائه، حسام الدین به تیغ مغولان پرخشم و کین کشته شد. (حبیب السیر چ خیام ج 3 ص 107)
لغت نامه دهخدا
(حُ مُدْ دی)
مؤذنی. او راست: شرح تمام مفتاح العلوم سکاکی
لغت نامه دهخدا
(حُ مُدْ دی)
یولق ارسلان بن ایلغازی بن البی بن تمرتاش هفتمین فرمانروای بنی ارتق است و به سال 580 هجری قمری پس از وفات پدر جانشین وی شد و تا 598 هجری قمری هیجده سال حکم راند. او حاکمی عالم و حکیم و حامی علم و ادب بود و به پیشرفت حکم و معارف خدمت کرد و مدرسه ها و کتابخانه های بسیار از آثار وی برجای ماند. (معجم الانساب زامباور) (طبقات سلاطین لین پول) (قاموس الاعلام ترکی)
لغت نامه دهخدا
(نَ مُدْ دی)
محمد بن سعیدالدین محمد بن مسعود بلیانی کازرونی، مکنی به ابوعبدالله و ملقب به نسیم الدین. از علمای قرن هشتم و از مشایخ بلیان است. وی در 65سالگی به سال 810 هجری قمری در لار وفات یافت.
لغت نامه دهخدا
(نِ مُدْ دی)
قاضی نظام الدین، ابن شرف الدین حاجی محمد فراهی، از فقها و علمای قرن نهم و معاصر سلطان حسین بایقراست و بفرمان او در دارالسلطنۀ هرات منصب قضا داشت و به سال 900 هجری قمری درگذشت. (از رجال کتاب جبیب السیر ص 180). و نیز رجوع به تاریخ حبیب السیر جزو 3 ج 3 ص 438 شود
احمد از علمای قرن یازدهم و معاصربا شاه عباس ثانی صفوی است، وی کتاب فرس نامه را به فرمان این پادشاه تألیف کرده است. (از ریحانه الادب ج 4 ص 209). و نیز رجوع به اعیان الشیعه ج 8 ص 347 شود
ابوالفتح فخرالملک پسر خواجه نظام الملک است، وی بعد از پدر به وزارت برکیارق رسید و به سال 500 هجری قمری کشته شد. رجوع به تاریخ ادبیات در ایران، دکتر صفا ج 2 ص 907 شود
لغت نامه دهخدا
(لِ نُدْ دی)
محمد. پدر مولانا عبدالله... از حکما ومنجمین معاصر تیمور است. (حبیب السیر ج 2 ص 177)
لقب محمد بن عبدالله بن خطیب قرطبی است
لغت نامه دهخدا
(عِ مُدْ دی)
عثمان بن علی بن عمر بن عثمان عمری دفتری، مکنی به ابوالنور و ملقب به عصام الدین. ادیب و مورخ قرن دوازدهم هجری. رجوع به عثمان (ابن علی بن...) شود
لغت نامه دهخدا
(قَ مُدْ دی)
لقب بهاءالدوله، ابونصر بن عضدالدوله بن رکن الدوله بن بویه. رجوع به تاریخ گزیده چ لندن ص 430 و بهاءالدوله شود
لغت نامه دهخدا
(اَ سُدْ دی)
او راست: قره فی الافتتاح که در آن مسائل مهمه را گرد آورده است بسال 868 هجری قمری (کشف الظنون) ، سرینهای مردم. (غیاث). سواءه: زن قدری زهر در ماشوره نهاد یک جانب در اسافل برنا... (کلیله و دمنه) ، شتران ریزه. (منتهی الارب). شتران خرد، عبل الاسافل، ضخم الفخذین و الساقین.
- اسافل اعضاء، سواءه.
- اسافل ناس، ادانی. سفله
لغت نامه دهخدا
(اِ مُدْ دی)
امیر کاتب بن امیر عمر، از دانشمندان معروف قرن هشتم هجری بود، شرحی بنام ’کفایه’ بر کتابی موسوم به ’هدایه’ نگاشت و نیز حاشیه ای موسوم به ’غایهالبیان’ بر همان کتاب برشتۀ تحریر درآورد و این شرح را در سال 747 هجری قمری به اتمام رسانید. (از قاموس الاعلام ترکی ج 2)
منشی توران شاه بن طغرل (476-489 هجری قمری). دوازدهمین پادشاه قاوردیان در آغاز پادشاهی بوده است. (تاریخ افضل ص 78)
منشی اصفهانی. از بزرگان روزگار امیر مبارزالدین فرمانروای فارس بوده است. (از تاریخ گزیده چ لندن ص 636)
عبدالکریم بن ابی سعد محمد بن عبدالکریم بن فضل بن حسن فقیه شافعی مکنی به ابوالقاسم و معروف به رافعی قزوینی. رجوع به رافعی قزوینی در همین لغت نامه شود
لغت نامه دهخدا
(حُ مُدْ دی)
عمر بن عبدالعزیز بن مازۀ حنفی ملقب به صدر شهید بخاری. پسر امام برهان الدین بخاری حنفی است و او از مشاهیر فقهاء ماوراءالنهر بودو در سنۀ 536 هجری قمری در جنگ قطوان که در حوالی سمرقند مابین سلطان سنجر و گورخان خطائی روی داد و هزیمت فاحش بر سنجر افتاد، امام حسام الدین مذکور به دست گورخان کشته شد. او راست: کتاب التزکیه، کتاب الحیض و شرح مزجی بر کتاب الحیطان. و رجوع به عمر بن عبدالعزیز. و تعلیقات محمدخان قزوینی بر لباب الالباب ج 1 ص 179، 332، 334 و 338 و تتمۀ صوان الحکمه ص 205 شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از سنام الدین
تصویر سنام الدین
بنلاد دین
فرهنگ لغت هوشیار